افغانستان در ده سال اخیر طلائي ترين فرصت ها و موقعيت ها را بدليل سوء مديريت و ضعف هاي جدي درون ساختاری حکومت از دست داد. در طول اين سالها جامعه جهاني در كنار افغانستان ايستاد و بالاترين سطح كمك هاي مادي و معنوي شان را به افغانستان مبذول داشت. ده ها مليارد دالر از كمك هاي بلاعوض جهان به حساب افغانستان و مردم اين كشور واريز شد که اين كشور در هيچ مقطع از تاريخ خود اينگونه مورد توجه و اهتمام جامعه جهاني قرار نگرفته بود. در چنین شرائطی انتظار همگاني آن بود كه دولتمردان افغانستان با درك درست واقعيتها وعينيتهای جامعه افغاني گامهاي محكم و استواري را براي ايجاد زمينه هاي توسعه و ثبات پايدار، برقراري عدالت اجتماعي بردارد. اما واقعا از اين فرصت ها توانستيم بخوبي بهره ببريم. اينك پس از سپري شدن حدود يك دهه بايد از خود بپرسيم كه در كجا قرار داريم و چه اندازه توانسته ايم از فرصت ها بهره ببريم و چه مقدار از اين فرصت هاي طلائي را ضائع كرده ايم. شايد اين بازبيني بتواند ما را در سالهاي آينده كه از تجديد پيمان جامعه جهاني در كنفرانس كابل روند جديدي در كشور شكل گرفته است كمك كند.
اخیرا وزارت مالیه اعلام نموده است که تاکنون از 69 میلیارد دالر کمک وعده شدۀ جامعۀ جهانی، 57 میلیارد آن به افغانستان پرداخت شده است. وزیر مالیۀ کشور می گوید از جمع 47 تمویل کنندۀ افغانستان، بزرگترین کمک کننده گان افغانستان به ترتیب کشورهای آمریکا، جاپان، اتحادیۀ اروپا، انگلستان و بانک جهانی می باشند و از جملۀ کمک های پرداخت شدۀ جامعۀ جهانی هجده درصد آن از طریق بودجۀ ملی به مصرف رسیده و 82 درصد آن از طریق خود خارجی ها مصرف شده است. بر بنیاد معلومات وزیر مالیه، از جملۀ این کمک ها 51 درصد آن در سکتور امنیتی مصرف شده است، لذا در صورتی که ناامنی ها افزایش یابد، مصرف کمک ها و بودجه نیز افزایش خواهد یافت. زاخیلوال بدون این که مشخص کند چه مقدار از کمک صورت گرفته به شکل قرض می باشد، گفت که بیشتر این کمک ها به گونۀ بلاعوض صورت گرفته است.
در این تردیدی نیست که کمک های جهانی به افغانستان به هدف از بین بردن تمامی تهدید های تروریستی و امنیتی علی صلح و امنیت جهانی از خاک افغانستان صورت گرفته است ولی اینکه ایا در تامین این اهداف تا چه اندازه جامعه جهانی وافغانستان موفق بوده یا نبوده است بحث دیگری است. مسئله ی مهمی که در این میان حائز اهمیت است این است که کشور های کمک کننده به افغانستان همواره حکومت کابل را متهم به فساد ادارای، هرج و مرج و حکومتداری ضعیف نموده و از آن به شدت انتقاد نموده اند. درمقابل حکومت افغانستان نیروهای خارجی از جمله امریکایی ها را عامل اصلی فساد گسترده در حکومت افغانستان خوانده و بارها آنها را متهم به گسترش فساد در افغانستان نموده است.
اما نیروهای خارجی براساس منافع ملیشان در افغانستان حضوردارند و این نیرو ها هر زمانیکه منافع ملیشان را به دست آورند، افغانستان را ترک خواهند گفت. از جانبی هم امنیت در کشورهای منطقه و جهان بستگی به تامین امنیت در افغانستان دارد و کاملا درست است که نیروهای ناتو به منظور تامین امنیت شهروندان کشورشان در افغانستان حضور یافته و در برابر تروریزم مبارزه می نمایند. بنا براین کمک های جهانی به افغانستان نیز در همین راستا است
اما مهمترین مسئله این است که این کمک ها در این ده سال چگونه در افغانستان به مصرف رسیده است و آیا این ده ها ملیارد دالر توانسته است بگونه ی در افغانستان هزینه شود که اندکی از فقر شدید و گسترده در افغانستان بکاهد.
ایا دولتمردان تلاش کرده اند این کمک ها بصورت عادلانه در اختیار همه اقشار جامعه و در تمامی نقاط کشور بدون در نظرداشت مسائل قومی، زبانی، مذهبی و منطقه ی، قرار بگیرد؟ یا اینکه نه تنها در روند هزینه شدن کمک های جهانی به افغانستا اصل عدالت و انصاف رعایت نشده است بلکه تبعیض های ظالمانه و نابرابر علیه بخش های از مردمان این کشور در این ده سال روا داشته شده است؟
واقعیت این است که چه دولت مردان ما بپذیرند یا نپذیرند میزان پروژه های اجرا شده ویا در حال اجرا در سطح کشور که به هدف بازسازی یا نو سازی کشورانجام گرفته است به هیچ عنوان نشان از عدالت و انصاف در آن ها دیده نمی شود. بطور مثال
آیا مردم ولایت غور، دایکندی وولسوالی های بزرگ مانند ناهور مالستان و جاغوری و ... نمی توانند از حکومت سوال کنند که از ملیاردها دالری که در افغانستان به مصرف رسیده است سهم این مردم چه بوده است؟
ايا مردم ولايت غورو دایکندی و سایر مناطق مستحق یک متر سرك پخته هم نبودند؟ آياگاهي هم از مسوولين فاسد ،رشوت خور و بي كفايت حكومتي پرسان ميشود كه در اين مناطق چه ميكنند؟
آيا به ماده ششم قانون اساسي كشور - دولت به ايجاد يك جامعه مرفه و مترقي براساس عدالت اجتماعي، حفظ كرامت انساني،حمايت حقوق بشر، تحقق دموكراسي، تامين وحدت ملي، برابري بين همه اقوام و قبايل وانكشاف متوازن در همه مناطق كشور مكلف ميباشد - كه حقوق همه مردم و مسووليت هاي دولت تصريح شده است تو جه صورت می گیرد؟
ایا واقعا ظالمانه نیست که در ده سال گذشته صدها کیلومتر سرک حلقوی افغانستان که از مناطق مورد نظر حلقات خاص در درون حکومت عبور می کند تماما بازسازی شده و به بهره برداری سپرده می شود ولی چند ده کیلومتر سرک غزنی به قره باغ و جاغوری و مالستان و ... نه تنها یک وجب کارش پیش نمی رود که حتی امنیت جانی و مالی مردم نیز در این مسیر تامین نمی گردد.
متاسفانه حکومت بجای آنکه در این سالها در مناطق امن ترکشور سرمایه گذاری کرده و ازمردمان آن مناطق دلجویی کند بیشترین توجهات را به مناطقی معطوف داشت که بیشتری تخریب ها و خشونت ها در آن مناطق وجود داشته است. آیا طبق این منطق حکومت باید مردمان سایر مناطق هم تفنگ و سلاح بردوش بگیرند وبه کشتار و تخریب روی بیاورند تا دولت به آنان توجه نمایند؟
متاسفانه باید گفت در ین زمینه جامعه جهانی و شرکت های کمک کننده بین المللی نیزمقصر اند آنان باید بر روند هزینه شدن کمک ها در افغانستان باید نظارت می داشتند و نمی گذاشتند کمک های آنان به شکاف های قومی و منطقه ی در افغانستان کمک کند و اعتماد و انسجام ملی را از بین ببرد. از جانبی هم رسانه و ها مطبوعات داخلی و بین المللی نیز در این زمینه بی تقصیر نیست زیرا آنگونه که باید این بی عدالتی ها در افغانستان بصورت درست بازتاب داده نشده است تا از تداوم ان دراین سالها جلو گیری صورت می گرفت. متاسفانه از جانبی هم مشکل درکشور ما نبود سیاست مداران ومدیران سیاستآموخته و مدیریت آموخته ی حرفهی نیز هست از جانب دیگر آنچه که خیلی کمبود آن در کشورما احساس میشود یک شورای ملی قوی است که منافع ملی را یه بهترین وجه تشخیص داده و وابسته به قوم، زبان، مذهب یاایدئولوژی خاص نبوده و منافع علیای ملی را قربانی منافع گروهی نکنند. امید می رود بیش از این شاهد تداوم ظلم ها تبعیض ها و بی عدالتی ها در کشور در مسیر هزینه شدن کمکهای جهانی نباشیم و جامعه مدنی، رسانه ومطبوعات در این زمینه بیش از پیش فعال باشند.
نزدیک به یک دهه است که دولت مردان افغانستان تحت شدید ترین انتقاد ها و هشدار ها، نسبت به گسترش بی رویه فساد در این کشور قرار داشته و طلایی ترین فرصت ها درجهت توسعه و پیشرفت افغانستان، نیز به دلیل سوء مدیریت و فساد گسترده در دستگاه های مختلف دولت برباد داده شده است. اما به رغم تمامی این هشدارهای جدی، هیولای فساد همچنان بر شاهرگ های حیاتی اقتصادی افغانستان مسلط گردیده و تمامی فرصت های موجود برای ساختن یک افغانستان با ثبات، امن و توسعه یافته را از بین برد. اکنون پس از سپری شدن یک دهه از حضور موثر و پررنگ جامعه جهانی و کمک های میلیاردی آنان به افغانستان، ما همچنان شاهد یک نظام فاسد و ناکارآمد در افغانستان ایم که متاسفانه امید های مردم برای داشتن یک آینده بهتر را از آنان گرفته است. این چیزی است که عالی ترین مقام کشور یعنی رئیس جمهور کرزی نیز در گفتگوی اخیرش با نشریه اندپندنت به آن اعتراف می کند. آقای کرزی ضمن پذیرش وجود اختلاص و رشوه خواری در کشور از فساد های بسیار بزرگتر و عمیق تر، پرده بر می دارد و آشکارا بیان می کند که این رشوه خواری آنچنان که باید مایه نگرانی نیست بلکه قرارداد ها و معاملات فاسد دیگری که در این سالها در افغانستان عملی شده است مایه نگرانی اصلی است. رییس جمهور کرزی در این گفتگو، با اين مسئله كه دولت وي در اشتباهات سهم داشته مخالفت نميكند اما تاكيد دارد كه فساد بزرگ به قدرتهاي خارجي نیز وابسته است. وی در این راستا می گوید، اين درست است كه دولت افغانستان و حلقههاي سياسي ما دچار فساد هستند اما فساد كوچك درحد رشوه خواري يك مساله است و فساد در سطوح بالاتر و در سطح قراردادهاي مفسدانه صدها ميليون دالری مساله ديگري است. ایشان همچنین در این گفتگو به مشکلات و ضعف اعضای کابینه اش اشاره کرده آن را می پذیرد.
وجود این زنجیره گسترده فساد در کشور باعث شد که کمک های جهانی به افغانستان نیز متوقف شود. در این زمینه حضرت عمر زاخيلوال، وزیر مالیه افغانستان می گوید که به زودی در ظرف دو ماه دیگر خزانه های دولت افغانستان خالی از پول می شود. به گفته آقای زاخیلوال، بخش وسیعی از بودجه دولتی به کمک های جهانی وابسته است و اخیرا بانک جهانی و صندوق بین المللی پول گفته اند به دلیل رسوایی بانکی در افغانستان بخشی از کمک های خود را متوقف می کنند. وزیر مالیه افغانستان اظهار داشت اگر تا دو ماه دیگر این مشکل ادامه پیدا کند دولت افغانستان با مشکلات بیشماری رو به رو خواهد شد. متاسفانه مسئله کابل بانک بدلیل ضعف مدیریتی کشور و نبود رسیدگی های لازم به ان آنقدر گسترده شده است که بانک جهانی و صندوق جهانی پول به همین دلیل کمکها به افغانستان را قطع کرده اند. البته دلایل دیگری از قبیل فساد اداری و بی مسئولیتی دولت و دلایل دیگر سیاسی هم برای قطع کمکهای جهانی وجود دارد. فساد در دولت کنونی افغانستان به قدری گسترده است که نمونه بارز آن یعنی بحران کابل بانک بسیار به چشم آمده است. بدیهی است که اگر که اگر این پول ها درست به مصرف می رسید افغانستان از این رو به آن رو می گردید. مسلما فساد باعث کند شدن بازسازی و توسعه کشور شده است. این مشکل تنها با تلاش دولت حل شدنی نیست در کنار دولت افغانتسان نهاد های کمک دهنده بین الماللی نیز باید در ریشه کن ساختن فساد در افغانستان بصورت جدی به افغانستان کمک کنند. در غیر این صورت متهم کردن دولت افغانستان به فساد و گسترش آن ره بجای نخواهد برد.
در افغانستان متاسفانه عوامل متعدد و گوناگونی دست بدست هم داده و به گسترش فقر و فساد گسترده در این کشور کمک کرده است. ساختار وروش حکومت داری فاسد در افغانستان، نبود قانون و عدم اهتمام لازم به تطبیق آن، نبود اعتماد ملی و باور ملی در میان هویت های قومی که مستحق برخورداری و مشارکت متوازن در منابع قدرت و ثروت اند، نبود دادگاه های مستقل و تصمیم گیرنده در در این زمینه، نبود ساختار و نظام متناسب به بافت اجتماعی سیاسی ما، از جمله عوامل موثر در پچیده تر شدن روند فساد در کشور می باشند. در کنار این عوامل می توان گفت موجودیت برخی هنجارهای ناقانونمند درساختار جامعهی ما و اقتدار گروه های مافیایی و بی بندوبار، نبود فرهنگ دادگری و دادخواهی مبتنی بر اصول و ارزش های دینی و اعتقادی مردم افغانستان، وابستگی مالی و سیاسی به نهاد های خارجی که خود مروج و گسترش دهنده فساد در کشور اند، نیز در اوج گرفتن فساد بی رویه در افغانستان کمک کرده است و در نتیجه باید پذیرفت که نظام کنونی در افغانستان بدلیل وجود فساد گسترده در آن به یکی از بدنام ترین نظام های حاکم بر افغانستان در طول تاریخ تبدیل شده است. اکنون هم مردم افغانستانه و هم جامعه جهانی حق دارند از دولت مردان افغانستان سوال کنند که در ده سالی که افغانستان از حمایت های گسترده مالی برخوردار شده ، این امکانات صرف چه چیزهایی شده است؟! چرا بیشتر کمکها راکد مانده و یا هم در مواردی خرج شده که هیچ سودی برای مردم افغانستان نداشته است؟. اکنون جامعه جهانی میلیاردها دالری را که آنها در افغانستان سرازیر کرده اند، نمی دانند در کجا به مصرف رسیده است و هیچ مرجعی هم وجود ندارد که صادقانه به مبارزه با فساد اداری در افغانستان بپردازد و مبارزه با فساد، به یك شوخی و زمینهای برای ایجاد فسادی دیگر تبدیل شده است. بنا براین به نظر تمویل کنندگان، تا یک مرجع برای رسیدگی به اوضاع مالی افغانستان وجود نداشته باشد، آنها دلایل قابل قبول و معقولانه ای برای لغو کمکهای خود دارند.
سوگمندانه تراینکه یک پارلمان مقتدر و نیرومند که می توانست مقامات حکومتی را حد اقل مورد سوال و پرسش قرار دهند که کمک ها در کجا و چگونه به مصرف رسیده است نیز عملا وجود ندارد. تحولاتی که در یکسال اخیر پیش آمد پارلمان را نیز عملا به یک نهاد ضعیف و ناتوان از پرسشگری های جدی از دولت مردان تبدیل کرد. این درحالیست که نيازمندي هاي افغانستان به مراتب بيشتر از آن چيزي است كه تاکنون به افغانستان کمک شده است ولی اکنون شاهد قطع همین اندک کمک های جهانی به افغانستان نیز هستیم. به هر حال باید گفت حاکمان افغانستان چه بپذیرند یا نپذیرند اتهامات فساد اداری علیه دولت به آبروی آنان ضربه وارد كرده و صداقت و شفافيت دولت و برنامه هاي مالي آنرا در افكار عمومي زير سوال برده است. اکنون وقت آن رسیده است که مقامات کشور مان به جبران مافات بپردازند و با شفاف سازی ها و رسیدگی های لازم به موارد اختلاص ها و رشوه خواری های در کشور مانع قطع کمک های جهانی به افغانستان شوند. در غیر این صورت و با قطع کمک ها به فقیر ترین و ناامن ترین کشور جهان باید شاهد فجایع بزرگ و تاریخی بود.
چرا آمريكا، در جنگ افغانستان شكست خورد؟!
درست است که افغانستان کشور ما نیست اما کشور برادر ماست
امریکا هیچ وقت در افغانستان شکست نخورده!این را با ریشه یابی می توان فهمید!هیچ وقت به فکر مردم افغان نبوده ونیست تنها به فکر منافع خود در هر وجب این خاک است هر وجب از این خاکی که با خون هزاران قلب رنگی است
طولانی شدن جنگ در افغانستان و تداوم خشونت آفرینی ها در این کشور همواره این پرسش اساسی را در ذهن متبادر می سازد که براستی چرا با وجود تلاش های جامعه جهانی و دولت افغانستان برای پایان دادن به جنگ در این کشور و بهبود وضعیت ثبات و امنیت افغانستان جنگ همچنان ادامه دارد؛ و سایه نا امنی همچنان همه ابعاد زندگی انسان افغانی را تحت تاثیر خود قرار داده است. حدود یک دهه از حضور جامعه جهانی در افغانستان می گذرد دراین ده سال تلاش اصلی متحدین بین المللی افغانستان بر پایان دادن جنگ و فراهم آوری شرائط بهتر زندگی برای شهروندان این کشور متمرکز بوده است. در این هم تردیدی نیست که در این راه هزینه های فراوان جانی و مالی را هم جامعه جهانی و هم مردم ودولت افغانستان متحمل شده اند. اما براستی چرا جنگ همچنان ادامه دارد و این تداوم خشونت آفرینی ها در کشور ریشه در کجا دارد؟ مسلما در این سالها ضعف های جدی در مدیریت بحران افغانستان وجود داشته است که اکنون پس از ده سال هنوز دولت افغانستان و جامعه جهانی مشکل اصلی شان تامین امنیت و شکست مخالفان مسلح در افغانستان است. بجای آنکه اینک باید با عبور از جنگ به فکر بهره وری های بیشتر در عرصه های اقتصادی، علمی و سیاسی می بود. انتظار آن بود که در شرائط کنونی باید مسئله اصلی درافغانستان تقویت بنیه های اقتصادی افغانستان رونق تولید و صنعت در کشور باشد اما این مسائل در افغانستان حاشیه ای است و امنیت همچنان مشکل اصلی مردم است. بنا براین می توان گفت به رغم تلاش های که در این سالها صورت گرفته است و موفقیت های هم بدست آمده است؛ نارسایی ها وکاستی های هم وجود داشته است که شاید اگر این نارسایی ها زود تر جبران می شد دیگر شاهد طولانی ترشدن بیشتر جنگ و خشونت در کشور نمی بودیم. اما این مشکلات ونارسایی ها چیست که باید بر طرف گردد؟.
آمارها نشان می دهد که در حال حاضرحدود 60 فیصد مردم افغانستان زیر خط فقر زندگی می کنند و این رقم در حال افزایش است. بررسی ها نشان می دهد 7،4میلیون افغان برای امرار زندگی صحتمند از غذایی کافی برخوردار نیستند و 36 درصد جمعیت کشور نمی توانند ابتدائی ترین ضرورت های خوراکی شان را فراهم سازند. البته فقر موجود در افغانستان زائيده يك فرايند طولاني در كشور است و نمي توان گفت يك نظام و حاكميت خاص عامل ايجاد و گسترش فقر در كشور است. اما يك واقعيت انكار ناپذير اين است که ده سال از شکل گیری نظام جدید در افغانستان که با حمایت حامعه جهانی اساس گذاری گردید سپري مي شود و پس از نه سال که ملیارد ها دالر پول به این کشور سرازیر گردیده است همچنان گراف فقر بالا است و بنا به اعلام سازمان ملل متحد نه ملیون گرسنه در این کشور به کمک های غذایی نياز دارند. به هر حال اينكه فقر در افغانستان بي داد مي كند دور از واقعيت نيست و نيازي هم به آمارگيري و آمار دهي هاي نهاد هاي خارجي و بين المللي نيست. واقعيت هاي ملموس زندگي مردم افغانستان به خوبي نشان مي دهد كه عمق فقر در افغانستان به چه اندازه است و چرا بايد به ان توجه نمود. ولي يك پرسش اساسی این است که با وجود چنین فقر شدید و ویرانگرچگونه است که جنگ همچنان ادامه دارد؟ هزینه های سرسام آور جنگ چگونه و چرا تامين مي شود. براستی نمي توان هزینه ی این جنگ طولانی را بگونه ي ديگري بهره برداري نمود كه در نتيجه آن مردم افغانستان با بهترین امکانات و تسهیلات زندگی به حیات خویش در آرامش ، امنیت و ثبات کامل ادامه دهند.؟ مسلما خود این فقر باعث می شود که عده ی زیادی به دلیل مشکلات مالی و نبود کار و درآمد های معمول زندگی به گروه های تخریبی بپیوندند و این فرصت مناسبی برای مخالفان مسلح فراهم می سازد که با سوء استفاده از فقر و نداری مردم به یارگیری از میان آنان پرداخته و دست به تخریب و کشتار بیشتر در کشور بزنند. بنا بر این می توان گفت فقر عامل اصلی تداوم خشونت و جنگ در افغانستان است و دولت افغانستان به کمک جامعه جهانی باید فکر اساسی برای امحای فقر در این کشور بنماید.
این درحالیست که مقامات وزارت کار و امور اجتماعی در کشور می گویند رقم بیکاران کشور هر روز در حال افزایش است. خانم آمنه افضلی وزیر کار و امور اجتماعی در سمینار سه جانبه تطبیق برنامه کشوری کار شایسته برای افغانستان، بار دیگر اعلام کرد که روز به روز به رقم بیکاران در کشور افزوده می شود. بنا به گفته خانم وزیر، افغانستان هم اکنون با 40 درصد نفوس بیکار رتبه اول جهان را از لحاظ بیکاری به خود اختصاص داده است. مسلما با پیوستن فارغین دانشگاه ها، مکاتب و سایر موسسات آموزشی، این آمار بالاتر هم خواهد رفت. البته این به این معنای نادیده انگاشتن تلاش مقامات در این زمینه نیست. سال گذشته که وزير كار و امور اجتماعي در نود ونهمين نشست سالانه سازمان بين المللي كار به سوييس سفر كرده بود ؛ پس از بازگشت نتايج اين نشست را براي کشور سودمند خواند و گفت: در اين نشست اعضاي اين سازمان وعده همكاري در بخش اشتغال زايي، موضوع كار اطفال و مصونيت كاري در افغانستان را داده اند و به زودی معضل بیکاری در کشور تا حدود زیادی بر طرف خواهد شد. علاوه براین بارها طرح های مانند اعزام کارگران افغان به ایران ،قطر، دبی ودیگر کشورها، مصونیت اجتماعی، آموزش های فنی وحرفوی به کارگران در صدر برنامه کاری این وزارتخانه قرار گرفته است و حتی با ایران نیز توافقاتی به عمل آمده تا به کارگران افغانی ویزای کار داده شود. اما بدلیل فقرشدید و بی کاری گسترده ی برآمده از آن این سنخ تلاش ها اثر ملموسی در زندگی کارگران افغانستان و مردم عادی نداشته است ازاین رو دولت برای حل این مشکل و ممانعت از پیوستن بی کاران به گروه های مخالف مسلح باید طرح ها و برنامه های گسترده وزود بازده را در کشور عملی سازد.
این واقعیت را نباید نادیده انگاشت که این خیل عظیم بی کاران که با فقر شدید دست و پنجه نرم می کنند نیروهای بالقوه برای گروه های تخریبی و مخالفان مسلح درکشور اند و درواقع رابطه مستقیم میان فقر شدید در کشور وتداوم خشونت و جنگ برقرار است. بنا براین دولت باید در کنار تلاش های صلح در کشور باید سعی کند که بی کاری در کشور را نیز مهار کرده و زمینه های پیوستن جوانان بی کار به مخالفان مسلح را نیز از این طریق از بین ببرد. در غیر این صورت تمامی تلاش های صلح بی نتیجه خواهد ماند و جامعه جهانی نیز با تمرکز بر حملات نظامی و تقویت جبهه جنگ به تنهایی نمی توانند مانع رشد فزاینده افراط گرایی و تروریزم در منطقه شود.
به گزارش مهر، رئیس مرکز پژوهش های مجلس با اشاره به اینکه نجات یک ملت در این است که از دسترنجش، خودش را تامین کند اظهار داشت: عزت ملی ما در ادامه این روش های فعلی آسیب می بیند و بلکه حفظ استقلال نیز با ادامه این روش ها دچار مشکل خواهد شد. |
گریه کن سرباز!!!
گریه کن، تو حق داری گریه کنی. شاید ماهها و سالهاست که فرزندت را ندیده ای.
فرزند دلبندت را. کودک معصومی که تاب دوری مادر نداشته و حتماً از تو بیشتر، برایت دلتنگی می کرده.
گریه کن سرباز، گریه کن تا سبک شوی…
گریه کن، بخاطر گوهر مادری که از تو ستانده اند، و در عوض تو را مفتخر! کرده اند به این لباسها.
این لباسها که اصلاً به قامت تو سازگار نیست…
گریه کن که تاج زن بودن از سرت افتاده…
گریه کن که هیچ لذتی به پای مادری نمی رسد و تو را محروم کرده اند، ذائقه ات را خراب کرده اند…ا
من چند حرف دیگر با تو دارم سرباز…
تو مادری، حق داری بچه ات را دوست داشته باشی… حق داری برایش دلتنگ شوی…ا
این کودک را می شناسی؟
می بینی چگونه کفشهایش را درآورده تا در آغوش پدر، گم شود ؟
این پدر یکی از زندانیان تو و دوستان توست در عراق…
چه میشد اگر اجازه میدادی این پدر، بچه اش را ببیند؟
فکر کردی فقط خودت به فرزندت عشق می ورزی؟
در کوچه پس کوچه های بصره… پای برهنه می دوید و خنده کودکانه ای بر لب داشت…
الان به نظرت لکه های سرخ روی لباسش، نقش گلهای سرخ است یا رد پائی از خون تازه ؟
یا لکه های قرمز روی زمین، گلبرگهای پرپر شده گلهای پیراهن اوست؟
صورت ظریف او را با اسلحه ای که در کنارش به دست گرفته ای چه کار؟
ببین چه گریه ای میکند؟ چه خونی از صورتش جاری است؟
این رنگین تر است یا خون فرزندت که اینچنین در آغوشش کشیده ای؟
حال این دخترک را خوب ببین. نتیجه کارتو وهمکاران توست و تا ابد با شما خواهد ماند.
این است آنچه برای این دختر و مردمش هدیه برده ای…ا
یادت هست؟ همین چند شب قبل، خانه شان را بمباران کردید.
تو و همقطارانت.
شاهکار قدیمی تر شما.
اما مگر زخم این پدر کهنه می شود؟
این هم کادوی یکی دوسال قبل توست برای کوکان افغان………ا
سردشت ، حلبچه ، قانا… صبرا و شتیلا… و ….فلسطین و ….ا
……………
……………
گریه کن، اما نه فقط برای دلتنگی فرزندت …
شاید نپذیری، اما من در گریه های تو هیچ عاطفه ای نمی بینم سرباز!
گریه کن برای انسانیتی که در زیر پای تو و رهبرانت لگد مال شده…
گریه کن برای عاطفه ای که در وجودت مرده…
گریه کن برای شرف و آزادگی که از دست داده اید…ا
سيد حسن نصرالله دبيركل حزب الله لبنان، در كنفرانس "نوآوري و اجتهاد از ديدگاه امام خامنهاي" كه طي امروز (دوشنبه) و فردا در هتل ماريوت بيروت با حضور برخی شخصیتهای ایران همچون غلامعلی حداد عادل و و آيت الله سيد احمد خاتمي خطيب جمعه تهران برگزار ميشود، اظهار داشت: در حال حاضر وظيفه ما اين است كه امام سيد علي خامنهاي را به امت اسلامي بشناسانيم تا همگان از بركات وجود وي استفاده كنند. به گزارش رجانیوز، متن کامل این سخنرانی مهم، تاریخی و عبرت آموز را در ادامه میخوانید: بسم الله الرحمن الرحیم این همایش گامی مهم و نخستین همایش فكری علمی است كه درباره اندیشه و شخصیت امام خامنهای دامظله درابعاد مختلف در خارج از ایران برگزار میشود. من ابتدا از همه برگزاركنندگان این همایش و همه حاضران در آن تشكر میكنم. اولین آشنایی شناخت شخصی و مستقیم من با امام خامنهای به سال 1986 برمیگردد كه با بسیاری از اندیشهها و دیدگاهها و مبانی فكری و شیوه تحلیل و نگاه ایشان به رویدادها و روش رهبری و اداره امور و تصمیمگیریهای ایشان و همچنین خصوصیتهای اخلاقیشان آشنا شدم. با توجه به شناخت و اطلاعی كه از ابعاد مختلف شخصیت ایشان پیدا كردم میتوانم بگویم كه ما با رهبری بزرگ در رهبری، تقوا، فقه و اجتهاد روبهرو هستیم؛ رهبری كه دیدگاهی همهجانبه، عمیق و متین براساس مبانی فكری ثابت دارد، از مشكلات و نیازها آگاه است، از امكانات آگاه است، راهحلهای مناسب و هماهنگ با اصول و پایهها را میشناسد، و از این رو با تمام رویدادها و تحولات و موضوعات با نگاهی روشن و عمیق با این دیدگاه همهجانبه تعامل میكند و در تمام دیدارهای ایشان با اقشار مختلف مردم شما با رهبری آگاه به موضوع و جزئیات امور روبهرو هستی كه كارشناسانه نظر میدهد. ما با شخصیتی عظیم و استثنایی روبهرو هستیم كه بسیاری در میان امت، چیزی درباره او نمیدانند و كمتر كسی با این شخصیت آگاه هستند ما می دانیم كه این رهبر در میان امت و حتی در ایران چقدر مظلوم است حتی در بارزترین و روشنترین بعد در شخصیت ایشان یعنی بعد رهبری و سیاسی ایشان مظلوم است. شما در برابر شخصیتی قرار داری كه دشمنان، او را محاصره كرده اند و دوستان نیز حق او را آنگونه كه باید ادا نمیكنند. مسئولیت ما آن است كه این امام عظیم را به امت معرفی كنیم تا از بركات وجود چنین رهبر و فقیه و اندیشمندی برای حاضر و آینده و دنیا و آخرت خود استفاده كنند و این در شرایطی است كه امت با چالشهایی روبهرو است كه درتمام دههها و قرنهای گذشته با آن روبهرو نبوده است و مسئولیت این همایش بسیار مهم و حساس همین است. كنفرانس مادرید درجریان كنفرانس مادرید در سال 1991 در آن مرحله كه معادلات جهانی متحول شد، منطقه و جهان دچار تغییر زیادی شد. دولت آمریكا اعلام كرد كه تصمیم گرفته روند سازش را به سرانجام برساند. بسیاری در آن شرایط فكر كردند كه ما در آستانه سازش قرار داریم و این شبه اجماع بوجود آمد كه آمریكائیها سازش را تحمیل خواهند كرد. در آن شرایط امام خامنهای نظر دیگری داشتند و نظر ایشان خارج از این اجماع بود. در آن شرایط گفتند كه این همایش به نتیجهای نخواهد رسید و این سازش به سرانجام نخواهد رسید و آمریكا نمیتواند سازش را تحمیل كند. امروز پس از گذشت بیست سال، از سوی طرفهایی كه دراین مذاكرات شركت كردند و برخی شخصیتهایی كه در كنفرانس مادرید حضور داشتند، میشنویم كه از دو دهه سرخوردگی و ناامیدی و گمراهی سخن میگویند كه مذاكرات سازش به دنبال داشت. وعده اسحااق رابین درسال 1996 همه تحول یا پیشرفت بزرگی را كه در مذاكرات اسرائیل و سوریه بوجود آمد، بیاد دارند كه آن را وعده «رابین» یعنی آمادگی اسحاق رابین برای عقبنشینی به خط چهارم ژوئن سال 1967 یا عقبنشینی از بلندیهای جولان نام گذاشتند. در چنان شرایطی این باور در منطقه ما شكل گرفت كه سازش حتمی است و اوضاع به سرانجام رسیده و تنها برخی جزئیات باقی مانده و از این رو برخیها به ما میگفتند كه خودتان را خسته نكنید. در شرایطی ما را به توقف مقاومت دعوت میكردند كه مقاومت روند تصاعدی داشت و به ما میگفتند مسئله تمام شده است و دیگر نیازی ندارید قربانی دهید. و حتی برخی به ما میگفتند اوضاع خودتان را براساس این كه سازش حتمی شده، مرتب كنید. حتی از ما خواستند كه نه تنها در ماهیت خود به عنوان یك جنبش مقاومت بلكه در نام و ساختار تشكیلاتی و برنامه سیاسیمان نیز تجدید نظر كنیم. اما در همان شرایط امام خامنهای به روشنی به ما گفتند كه من فكر نمیكنم این مسئله به سرانجام برسد و این سازش میان اسرائیل و سوریه و در نتیجه لبنان عملی نخواهد شد. من به شما پیشنهاد میكنم به مقاومت و جهاد ادامه دهید بلكه روند جهاد و مقاومت را تشدید كنید تا پیروزی را تحقق بخشید و به اینگونه فرضیهها و احتمالها و ادعاها گوش فرا ندهید. پس از بازگشت به لبنان دیدیم كه رابین در حال سخنرانی از سوی یك صهیونیست هدف گلوله قرار گرفت و كشته شد و شیمون پرز جانشین او شد. در آن شرایط جنبشهای حماس بویژه جهاد اسلامی فلسطین ضربات بسیار سختی را متحمل شدند، بطوریكه برخی گمان كردند مقاومت فلسطین دیگر توان اجرای عملیات را ندارد اما عملیاتهای شهادتطلبانه در قدس و تلآویو، رژیم صهیونیستی را به لرزه درآورد. سپس اوضاع در جنوب لبنان متشنج شد و اجلاس شرمالشیخ تشكیل شد و سران بسیاری كشورهای جهان برای دفاع از اسرائیل و محكومیت به اصطلاح تروریسم در شرمالشیخ جمع شدند و بطور صریح از حماس، جهاد اسلامی و حزبالله نام بردند و تصمیمهایی را برای محاصره این به اصطلاح جنبشهای تروریستی اتخاذ كردند كه پس از آن نبرد خوشههای خشم در ماه آوریل 1996 روی داد كه پس از آن نتانیاهو به قدرت بازگشت و روند سازش به بنبست اول بازگشت. ماجرای عقبنشینی اسرائیل .................................................ادامه
قیام امروز در کشورهای اسلامی مقدمه قیام علیه دیکتاتوری جهانی شبکه فاسد و خبیث صهیونیستی و استکباری است / بشریت از همه مکاتب و ایدئولوژیهای مادی اعم از مارکسیسم، لیبرال دمکراسی و ناسیونالیسم سکولار عبور کرده و در آغاز دوران جدیدی است که بزرگترین نشانه آن، توجه ملتها به خدای متعال، استمداد آنها از قدرت لایزال الهی و اتکای ملتها به وحی است / قیام ملتهای منطقه علیه دیکتاتورهای وابسته، جزیی از مبارزه بشریت با دیکتاتوری جهانی صهیونیستهاست و جامعه بشری با پشت سرگذاشتن پیچ بزرگ تاریخی، از سیطره این دیکتاتوری خطرناک رها می شود و این تحول عظیم براساس وعده صادق پروردگار به آزادی ملتها و حاکمیت ارزشهای معنوی و الهی منجر خواهد شد / قبلاً نیز اگر کسی از پیروزی جوانان مؤمن حزب الله بر ارتش رژیم صهیونیستی سخن می گفت و یا از ذلت طاغوت مصر و تحولات عجیب شمال آفریقا حرف می زد خیلیها باور نمی کردند همچنانکه استقامت، پیروزی و پیشرفت جمهوری اسلامی نیز برای برخیها قابل باور نبود اما قدرت فائقه پروردگار، خود را در این پیروزیها و تحولات شگفت نشان داد / در پرتو تحقق وعده های پروردگار، صهیونیستها، شیطان بزرگ آمریکا و قدرتهای غربی امروز در مقابل بیداری اسلامی احساس ناتوانی می کنند و این احساس ضعف و شکست هر روز بیشتر خواهد شد / مهم این است که پیروزیهای به دست آمده را پایان راه ندانیم و با ادامه مجاهدت و تکیه بر عزم و اراده ملتها و اتکا و حسن ظن به خدای قادر متعال، مبارزه با زورگویان جهانی و عوامل آنها را ادامه دهیم / جوانان مؤمن ایران اسلامی در اوج ناباوری دشمنان و به رغم همه کارشکنیهای آنان، به پیشرفتهایی دست یافته اند که می تواند برای جوانان همه ملتهای اسلامی درس آموز باشد / دشمنان امت اسلامی با تزریق احساس ناتوانی در ملتهای مسلمان و تلقین غیرقابل شکست بودن قدرتهای جهانی حدود 2 قرن است که ملتهای مسلمان را عقب نگه داشته اند اما امت اسلامی امروز بیدار شده و درک کرده است که هر ۲ تصور ۱۰۰٪ غلط است و ملتهای مسلمان قادرند مجد و عظمت تمدن اسلامی را بار دیگر احیا کنند / قرن حاضر قرن اسلام و معنویت است / دشمن مشغول طراحی و توطئه است و ملتهای اسلامی به خصوص جوانان امت اسلامی که موتور بیداری اسلامی هستند، باید با هوشیاری و مراقبت کامل و استفاده از تجربیات دیگران اجازه ندهند شبکه استبداد جهانی، انقلابها را از آنها برباید و راههای حال و آینده را منحرف کند / مستکبران برای شکست جمهوری اسلامی هرکاری که از دستشان برآمده انجام داده اند اما تاکنون در همه مراحل از ملت ایران تودهنی خورده اند و از این به بعد نیز جز شکست و ناکامی چیزی نصیبشان نخواهد شد / نهضت بیداری اسلامی شیعه و سنی نمی شناسد و پیروان همه مذاهب اسلامی با وحدت و همدلی در میدان مبارزه هستند / ملتهای مسلمان با یکدیگر تمایزاتی نیز دارند و با توجه به تفاوتهای جغرافیایی، تاریخی و اجتماعی هیچ الگوی واحدی برای همه کشورهای اسلامی وجود ندارد اما مهم این است که همه با سیطره شیطانی صهیونیستها و آمریکاییها مخالفند و وجود غده سرطانی اسراییلی را برنمی تابند / هرجا فعالیتی و طرحی وجود دارد که به نفع اسراییل و آمریکاست، باید هوشیار باشیم و آن را حرکتی بیگانه و مخالف منافع ملتها بدانیم و هرجا حرکتی اسلامی، ضدصهیونیستی، ضداستکباری، ضداستبدادی و ضدفساد هست، همه ملتهای مسلمان در تأیید و تقویت آن همراه و همدل خواهند بود / رسانه های غربی و یا وابسته به غرب می خواهند با اختلاف افکنی و خط کشی، مساله بحرین را شیعه و سنی کنند اما هیچ فرقی میان حرکتهای بیداری اسلامی در کشورهای مختلف وجود ندارد / توکل و حسن ظن به خدا و حفظ وحدت رمز پیروزی است / ملتهای اسلامی با حفظ تفاوتها و تمایزها در زیر چتر واحد دعوت الی الله قرار دارند و جوانان امت اسلامی به اذن الهی، روزگار مجد و عزت و اقتدار امت اسلامی را شاهد خواهند بود و این افتخارات عظیم را به نسلهای بعد منتقل خواهند کرد
نام ژنرال قاسم سلیمانی سالها است که مایه هراس و وحشت آمریکائی ها و صهیونیست ها است. جمله معروفی که از شیمون پرز در وصف هیمنه سردار تیزهوش ایران آمده نشانه همین ترس و واهمه است:"شیمون پرز: خاور میانه روی انگشت ژنرال قاسم سلیمانی میچرخد"
برخی مقامات آمریکایی در حالی از ترور سردار سلیمانی سخن میگویند که مقام معظم رهبری چهار مرتبه سردار سلیمانی را "شهید" و "شهید زنده" خطاب کرده و راجع به ایشان و همرزمانشان فرمودهاند: "خدای متعال میخواست اینها زنده بمانند و برکاتشان برای کشورشان و دنیای اسلام ادامه پیدا کند.
بخش امنیتی و اطلاعاتی : صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران ديشب مستندي را پخش کرد که چگونگي مهار جاسوس سيا در ايران را به نمايش گذاشت. به گزارش وبلاگ جنگ نرم در اين مستند اظهارات"امير ميرزاي حکمتي" ايراني الاصلي که براي ارتش آمريکا و سيا مدت مديدي فعاليت داشت
پخش شد.امير ميرزاي حکمتي در آريزوناي آمريکا متولد شده است و يک دهه آموزش هاي تخصصي براي جاسوسي را طي کرده است. وي در آگوست 2001 در قسمت اطلاعات ارتش آمريکا استخدام شده و به دليل اينکه اندکي زبان فارسي و عربي را مي شناخته است به دانشگاه مخصوصي فرستاده مي شود تا زبان هاي خاورماينه را بياموزد و سرانجام پس از گذراندن اين دوره به عنوان تحليلگر اطلاعاتي وارد خاک عراق مي شود . وي در عراق مامور به شناسايي مقامات عراقي که گرايش به آمريکا دارد مي شود . حکمتي در اين مستند در خصوص اهداف آمريکا از حضور در عراق ميگويد ....ادامه مطلب برای دانلود مستند مهار شده اینجا کلیک کنید
ايران با اين كا هم نشان داد كه علاوه برمقابله با جنگ نرم در جنگ الكترونيك هم پيشتاز است این گزارش ها نشان می دهد دولت امریکا اکنون به شدت نگران تبعات سیاسی، فنی، اطلاعاتی و نظامی فرود اجباری این هواپیما در ایران است و به همین دلیل تمام ابزراهای خود را برای حداقل کردن خسارات ناشی از این موفقیت بزرگ ایران به کار گرفته است. اکنون پرسش این است که چرا این هواپیما تا این حد برای دولت امریکا مهم است و جایگاه آن در سیستم فناوری نظامی و امنیتی امریکا چیست؟ 1- نخستین ویژگی این هواپیمای بدون سرنشین که باعث شده در نوع خود منحصر بفرد باشد توانایی تقریبا مهارناپذیر رادارگریزی آن است. اطلاعات موجود نشان می دهد این هواپیما توسط رادارهای معمولی برد بلند (حتی انواع بسیار پیشرفته آن) به هیچ وجه قابل رهگیری نیست.....
بر مبنای مجموعه گزارش های موجود می توان مشخصات این هواپیما و دلایل حساسیت آن را به شکل زیر توضیح داد.